{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
در جدال با دنیا، یار دنیا باش.
از یك نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطه مشخص می توان دست یافت.
امكانات برای من وجود دارد، اما در كدام خراب آبادی پنهان شده اند؟
آنچه را آفریده ام، فقط ثمره تنهایی است.
من درد انتظار را حس نمی كنم، از این رو وقت شناس نیستم و مانند یك گوساله چشم به راه می مانم.
كتاب باید تبری برای درهم شكستن دریای منجمد وجودمان باشد.
جایی كه اعتماد نیست، سخن بیهوده است.
من فكر می كنم آدم باید وقت خود را تنها صرف خواندن كتاب هایی نماید كه با چنگ و دندان دل خواننده را ریش می كنند.
قدرت فریادها به اندازه ای است كه می تواند خشونت فرمانهای صادر شده بر ضد انسان را درهم بشكند.
رسیدن به قله پیروزی آسان است، به شرط اینكه راه رسیدن به قله را بشناسی و توانش را هم داشته باشی.
عشق، خودرو بی نقصی است؛ راننده و سرنشین ناقص اند و راه، ناهموار.
از یك نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطه مشخص می توان دست یافت.
شعر، پویشی جاودانه در جستجوی حقیقت است.
هراس، تیره بختی است، اما شهامت را نمی توان نیكبختی دانست؛ نهراسیدن سعادت است.
آفریدگار اگر كمی عاقلانه رفتار می نمود، كافكا را در قاره آسیا خلق می كرد تا میلیونها انسان سخنانش را آویزه گوش قرار داده و تا ابد در احوالش به اندیشه و پژوهش بپردازند.
عمری چكش برداشتم و بر سر میخی كه روی سنگ بود كوبیدم. اكنون می فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم میخ و هم سنگ.
در جدال با دنیا، یار دنیا باش.
از یك نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطه مشخص می توان دست یافت.
امكانات برای من وجود دارد، اما در كدام خراب آبادی پنهان شده اند؟
آنچه را آفریده ام، فقط ثمره تنهایی است.
من درد انتظار را حس نمی كنم، از این رو وقت شناس نیستم و مانند یك گوساله چشم به راه می مانم.
كتاب باید تبری برای درهم شكستن دریای منجمد وجودمان باشد.
جایی كه اعتماد نیست، سخن بیهوده است.
من فكر می كنم آدم باید وقت خود را تنها صرف خواندن كتاب هایی نماید كه با چنگ و دندان دل خواننده را ریش می كنند.
قدرت فریادها به اندازه ای است كه می تواند خشونت فرمانهای صادر شده بر ضد انسان را درهم بشكند.
رسیدن به قله پیروزی آسان است، به شرط اینكه راه رسیدن به قله را بشناسی و توانش را هم داشته باشی.
عشق، خودرو بی نقصی است؛ راننده و سرنشین ناقص اند و راه، ناهموار.
از یك نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطه مشخص می توان دست یافت.
شعر، پویشی جاودانه در جستجوی حقیقت است.
هراس، تیره بختی است، اما شهامت را نمی توان نیكبختی دانست؛ نهراسیدن سعادت است.
آفریدگار اگر كمی عاقلانه رفتار می نمود، كافكا را در قاره آسیا خلق می كرد تا میلیونها انسان سخنانش را آویزه گوش قرار داده و تا ابد در احوالش به اندیشه و پژوهش بپردازند.
عمری چكش برداشتم و بر سر میخی كه روی سنگ بود كوبیدم. اكنون می فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم میخ و هم سنگ.
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}